کاروان حج طاها

کاروان حج طاها
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۰
  • ۰

دعاى به اجابت رسیده

ثابت یمانى گوید:

در سالى با جماعتى ازبصره مثل ایوب سجستانى، صالح مرى، عتبة الغلام، حبیب فارسى و مالک بن دینار به عزم حج حرکت کردیم.

چون به مکّه معظمه رسیدیم، آب در آنجا سخت کمیاب بود و کمى باران و آب، جگر جملۀ یاران را تشنه و تفتیده بود. مردم از این حالت به ما شکایت کردند و جزع و فزع نمودند تا مگر ما دعاى باران بخوانیم.

همگى به کعبه رفتیم و طواف کردیم و با خشوع و خضوع، نزول رحمت را از درگاه حضرت احدیت در خواست کردیم، ولى آثار اجابت مشاهده نشد.

در این حال جوانى را دیدیم که به سوى ما آمد و فرمود: یا مالک بن دینار و یا ثابت الیمانى و. . . ! ما گفتیم: لبیک و سعدیک. فرمود: «أما فیکم أحد یحبه الرحمان» ؛ «آیا در میان شما یک نفر نبود که خدایش او را دوست بدارد.» عرض کردیم: اى جوان! از ما دعا کردن است و از خدا اجابت فرمودن.

فرمود: دور شوید از کعبه، چه اگر در میان شما یک تن بود که او را خداوند دوست مى‌داشت، دعایش را به اجابت مى‌رساند.

آن گاه خود به کعبه درآمد و به حالت سجده بر زمین افتاد. شنیدم در حال سجده مى‌گفت: «سیدى بحبک الى الاسقیتهم الغیث» ؛ «اى سید من! سوگند مى‌دهم تو را به دوستى‌ات با من که این گروه را از آب باران سیراب فرمایى» .

هنوز سخن آن جوان تمام نشده بود که ابرى ظاهر شد و بارانى آمد چنان که از دهانه مشک‌ها ریزان گشت.

گفتم: اى جوان! از کجا دانستى که خداى تو را دوست مى‌دارد؟ فرمود:

«پس چون مرا به زیارت خود طلبیده، دانستم که مرا دوست مى‌دارد. پس از او به حبّش مرا مسألت کردم و او در خواست مرا اجابت فرمود» . و از این کلام شاید خواسته باشد، اشاره فرماید که نه آن است که هر کس به آن آستان مبارک در آمد، در زمرۀ زائرین و محبوب خداى تعالى باشد.

راوى گوید: پس از این کلمات روى از آن بر تافت، من پرسیدم: اى مردم مکه! این جوان کیست؟ گفتند: وى على بن الحسین علیهما السلام است. 

  • ۹۴/۰۵/۲۵