کاروان حج طاها

کاروان حج طاها
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

۴۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

داستان کوتاه

آورده اند که روزى یکى از بزرگان به سفر حج مى رفت . نامش عبدالله بود و هزار دینار طلا در کمر داشت...چون به کوفه رسید، قافله دو سه روزى از حرکت باز ایستاد.عبد الجبار براى تفرج و سیاحت ، گرد محله هاى کوفه بر آمد. از قضا به خرابه اى رسید.

زنى را دید که در خرابه مى گردد و چیزى مى جوید. در گوشه مرغک مردارى افتاده بود، آن را به زیر لباس کشید و رفت...!
عبد الجبار با خود گفت : بى گمان این زن نیازمند است و نیاز خود را پنهان مى دارد. در پى زن رفت تا از حالش آگاه گردد.
چون زن به خانه رسید، کودکان دور او را گرفتند که اى مادر! براى ما چه آورده اى که از گرسنگى هلاک شدیم !
مادر گفت : عزیزان من ! غم مخورید که برایتان مرغکى آورده ام و هم اکنون آن را بریان مى کنم .

عبد الجبار که این را شنید، گریست و از همسایگان احوال وى را باز پرسید.
گفتند: سیده اى است زن عبدالله بن زیاد علوى ، که شوهرش را حجاج ملعون کشته اند .
او کودکان یتیم دارد و بزرگوارى خاندان رسالت نمى گذارد که از کسى چیزى طلب کند.

عبد الجبار با خود گفت : اگر حج مى خواهى ، این جاست .
بى درنگ آن هزار دینار را از میان باز و به زن داد و آن سال در کوفه ماند و به سقایى مشغول شد...
هنگامى که حاجیان از مکه باز گشتند، وى به پیشواز آنها رفت . مردى در پیش قافله بر شترى نشسته بود و مى آمد.

چون چشمش بر عبد الجبار افتاد، خود را از شتر به زیر انداخت گفت : اى جوانمرد! از آن روزى که در سرزمین عرفات ، ده هزار دینار به من وام داده اى ، تو را مى جویم . اکنون بیا و ده هزار دینارت را بستان !
عبد الجبار، دینارها را گرفت و حیران ماند و خواست که از آن شخص حقیقت حال را بپرسد که وى به میان جمعیت رفت و از نظرش ناپدید شد.

در این هنگام آوازى شنید که : اى عبد الجبار! هزار دینارت را ده هزار دادیم و فرشته اى به صورت تو آفریدیم که برایت حج گزارد و تا زنده باشى ، هر سال حجى در پرونده عملت مى نویسیم ، تا بدانى که هیچ نیکوکارى بر درگاه ما تباه نمى گردد ...

  • ۰
  • ۰

پیاده روى امام حسن علیه السلام به سوى مکه

یک سال امام حسن مجتبى علیه السلام با پاى پیاده به سوى مکه حرکت کرد. در بین راه پاهاى مبارکش ورم نمود. یکى از همراهان گفت: مقدارى از راه را سوار شوید تا این ورم خوب شود. حضرت فرمود: هرگز سوار نمى‌شوم، ولى وقتى به اولین منزل رسیدیم، شخص سیاه پوستى را که روغنى به همراه دارد مى‌بینى. آن روغن را از او خریدارى کن تا ورم پایم را با آن معالجه کنم. او گفت: ما در پیش روى خود محلى را که چنین روغنى در آن جا به فروش برسد سراغ نداریم! ؟ حضرت فرمود: همان است که گفتم.

مقدارى که راه را رفتند شخص سیاهى پیدا شد، امام به آن همراه گفت:

آن که مى‌گفتم، آن جاست، برو و روغن را بخر و پول آن را پرداخت کن. او رفت تا روغن را بخرد. شخص سیاه پوست پرسید: این روغن را براى چه کسى مى‌خواهى؟ گفت: براى امام حسن بن على علیه السلام. سیاه پوست گفت:

مرا نزد او ببر، وقتى نزد امام آمد، گفت: فداى شما شوم، من نمى‌دانستم که شما به این روغن احتیاج دارید، پولى هم بابت آن از شما نمى‌گیرم و خود من هم غلام شما هستم. فقط از شما تقاضا دارم، دعا کنید خدا فرزند سالمى که دوست دار شما اهل بیت باشد به من مرحمت کند.

حضرت فرمود: به خانه‌ات باز گرد که خدا فرزند سالمى که شیعه و پیرو ما خواهد بود، به تو عنایت مى‌فرماید. ١

  • ۰
  • ۰

گریۀ امام حسین

آمده است که:

حضرت امام حسین علیه السلام بعد از طواف بیت‌الحرام، به سوى مقام حضرت ابراهیم علیه السلام مى‌رفت و نماز مى‌خواند و سپس صورت خود را بر مقام مى‌گذاشت و گریه مى‌کرد و مى‌گفت: «الهى عبیدک ببابک، خویدمک ببابک، سائلک ببابک، مسکینک ببابک» .

یک روز این دعا را زیاد تکرار کرد و رفت. اتفاقاً گذار حضرت به جمعى از مساکین افتاد که مشغول خوردن نان بودند.

حضرت به آنان سلام داد. آنها از امام دعوت کردند که با آنها غذا بخورد. حضرت در جمع آنان نشست و فرمود: اگر این صدقه نبود، با شما مى‌خوردم، سپس فرمود: برخیزید برویم به منزلم. وقتى که رفتند، حضرت به آنان غذا و لباس داد و دستور داد که به آنها قدرى پول بدهند. ٢

  • ۰
  • ۰

لبیک دوست

لبیک دوست

حسن بصرى گفت: شبى وقت سحر به مسجد الحرام رفتم تا طواف کنم، جوانى را دیدم روى بر خاک نهاده مى‌گفت:

یا ذا المعالی علیک معتمدی

ناگهان هاتفى آواز داد که:

لبیک لبیک أنت فی کنفی

از خوشى این کلمات بى‌هوش شدم. چون صبح شد، به هوش آمدم.

نگاه کردم، دیدم آن جوان جگر گوشۀ مصطفى صلى الله علیه و آله نوردیدۀ على مرتضى علیه السلام، حسین علیه السلام بود.

دانستم که این چنین کرامت جز چنین بزرگوارى را نبود، گفتم: یابن رسول اللّٰه! با شفاعت جدت، این خوف و تضرّع چیست؟

فرمود: تا این آیه را خوانده‌ام فإذا نفخ فی الصور فلا أنساب بینهم. . .


که در قیامت از نسب نخواهند پرسید، صبر و قرار از من رفته است. 

  • ۰
  • ۰

فلسفه حج از دیدگاه امام رضا (علیه السلام)

* طیبه مروت

دین به عنوان یک اصل ثابت و غیر قابل انکار در زندگی بشر نقش مهمی را بر عهده دارد و اهمیت آن بر کسی پوشیده نیست. اما اینکه چه مفاهیمی در قالب یک شریعت عهده دار هدایت انسان است و از زبان چه کسی و با چه مضمونی ارایه شده، سؤالی است که انسان همواره در پی کشف آن بوده است.

هماهنگی تعالیم الهی اسلام با فطرت انسان از ویژگی هایی است که باعث تمایز آن از سایر ادیان و موجب گرایش اندیشه های پاک و حقیقت جو شده است که این نشانه جاودانه و جهانی بودن این شریعت مقدس می باشد. بنابراین بر خداوند حکیم است تا برای دوام این اصل ثابت در زندگی بشر و تداوم موافقت احکام و دستورات آن با فطرت انسان، برنامه هایی تدوین کند که در هر عصری و با وجود هر گونه شرایط زمانی علاوه بر موافقت با فطرت الهی انسان، به نیازهای روحی، جسمی، فردی و اجتماعی او پاسخ دهد.

در این راستا «حج» به عنوان سند گویا و جنبش حرکت آفرین اسلام مایه دوام دین و ایجاد روحیه جمعی بین مسلمانانی است که به لحاظ پراکندگی جمعیتی در نقاط مختلف و گستردگی جغرافیایی کشور اسلامی از یکدیگر فاصله گرفته اند. علاوه براین از آنجا که حج ریشه در اصول اعتقادی و فکری مسلمین دارد باعث استحکام پایه های اخلاقی در فرد فرد مسلمین می شود که می توان از آن به عنوان نهضت خودسازی در اسلام یاد کرد، از طرف دیگر «حج» باعث اصلاح اخلاق اجتماعی و تثبیت اخلاق اسلامی در جامعه می شود.

* علت وجوب حج

اهمیت این عبادت الهی در آن جاست که آیات متعددی از قرآن کریم وجوب و فلسفه حج را برای مسلمین تبیین کرده و روایات فراوانی از پیشوایان معصوم(ع) در تثبیت این اندیشه قرآنی وارد شده است که خداوند در سوره آل عمران می فرماید:

«و بر مردم، حج و زیارت آن خانه واجب است، بر هر کسی که توانایی یافته و بر آن راه یابد و هر که کافر شود تنها در خود زیان رسانده است»1

همچنین پیامبرعظیم الشأن اسلام(ص) درباره مقصود از وجوب حج فرموده اند:

«منظور از وجوب حج و طواف و دیگر مناسک به پا داشتن ذکر و یاد خداست»2

امام رضا(ع) نیز در این باره می فرمایند:

«ای مکلف به تکلیف حج، خدایت مورد رحمت قرار دهد، به تو هشدار می دهم که حج فریضه ای از فرایض خداوند جلیل و عزیز است و بر آن که دارای استطاعت می باشد واجب است. و این وجوب در تمام عمر انسان یکباراست و خداوند بر انجام دهنده آن وعده بهشت و گذشت از گناهان داده است و در قرآن مجید که سند تمام حقایق است، روی گردان از این واجب عظیم و فریضه بزرگ را کافر نامیده و به تارک آن وعده آتش قیامت داده، پس ما از آن آتش به حق پناه می بریم»3

* استطاعت شرط وجوب حج

در حدیث شریف حضرت رضا(ع) که در تفسیر آیه مذکور بیان شده است، سخن از شرایط استطاعت به میان آمده است که دلیل بر وجوب حج می باشد.

استطاعت همان توانایی مالی برای حج است و بر هر مسلمانی واجب است که در صورت استطاعت مالی به حج برود، به علاوه از حضرت صادق(ع) روایت شده است که: «تا کعبه برپاست، دین نیز پایدار است.»4 با توجه به نقش مهم حج در حفظ دین و نیز با اهتمام به این امر که پیامبر اسلام(ص) حفظ دین را برهر مسلمانی واجب دانسته اند، نوعی دیگر از استطاعت که ثمره سفر حج است قابل بررسی است و آن استطاعت اجتماعی می باشد.

بنابراین بر مسلمانان واجب است که در صورت توانایی مالی با شرکت در کنگره عظیم حج که مظهر وحدت، انسجام و قدرت امت اسلامی است، استقلال و عدم وابستگی به بیگانگان را برای جامعه مسلمین به ارمغان آورند.

معارف و علل تشریع حج در اندیشه حضرت رضا(ع)

علی بن موسی الرضا(ع) درباره فلسفه و علل تشریع حج خطاب به فضل بن شاذان می فرمایند: «حج به سوی خدا رفتن و در پیشگاه باری تعالی حاضر شدن است»5

حج باطنی که مقصود از زیارت است باعث بروز تحولات اساسی در زائر می شود چرا که مناسک حج سمبلی از مناسک اسلامی است و باعث ایجاد روحیه تقوی در افراد و تربیت نفس می شود.

هدف از آفرینش انسان، معرفت خداست و انسان زمانی به این معرفت دست می یابدکه بوسیله عبادت به تربیت نفس خود بپردازد و حج مشتمل بر تمام نتایجی است که از سایر عبادات چون نماز و روزه حاصل می شود بنابراین در معرفت انسان نسبت به خدا اثری بنیادین دارد.

*کمال طلبی

در ادامه آن حدیث شریف حضرت رضا(ع) سر عظیم حج را این چنین بیان می دارند:«حج زیادت طلبی و کمال خواهی است

کمال طلبی در انسان از فطریات مسلم و غیر قابل انکار است و آنچه در مراسم پرفیض حج به ندای فطرت انسان پاسخ می دهد، حرکت انسان بر اساس معرفت الهی به سوی کمال مطلق است.

* حج؛ آغاز حرکتی نو در زندگی

امام رضا(ع) فلسفه مناسک و اعمالی که در حج وارد شده را نشان از تحولی می دانند که حج در روح انسان به جای می گذارد و آن ابراز پشیمانی از گذشته و بازگشت به خویشتن است، رجعتی که باعث شروعی نو و هدفمند و جبران کننده خسارتهای گذشته است.

حج، از گذشته تاریک و پر گناه خارج شدن و از آنچه در گذشته انجام شده، توبه کردن است و برای آینده کار خوب و نیک را از نو آغاز کردن.(6)

* حج؛ تمرین خودسازی

علی بن موسی الرضا(ع) در این رابطه معتقدند که: در حج بدن را به سختی انداختن، از زن و فرزند دور شدن و جان را از هواهای نفسانی و شهوات منع کردن است.(7)

* راهی برای ادای حقوق اجتماعی

امام هشتم(ع) در ادامه می فرمایند: حج وسیله ای برای خارج کردن و جداسازی داراییها از یکدیگر و پرداختن حقوق فقرا و مستمندان است.

ادای حقوق مستمندان از راه پرداخت خمس و زکات اموال و لزوم جداسازی اموال قبل از سفر حج علاوه بر انجام واجب الهی باعث می شود تا انسان متوجه اطرافیان خود بوده و حقوقی که خداوند بر عهده او نهاده انجام دهد.

این فراز از پیام حضرت رضا(ع) به زائران کعبه، بعد اجتماعی و لزوم توجه به سایر افراد را یادآور می شود و این ویژگی را که حاجیان از نقاط مختلف برای همدلی در نقطه ای جمع می شوند روشن تر و لزوم فریاد رسی به مسلمانان را دو چندان ساخته و حس انترناسیونالیستی اسلامی را در مسلمین بارور می سازد. رشد این ویژگی در زائران، زمینه ساز وحدت اسلامی و حاکی از بلوغ اجتماعی مسلمین است.

* همایش سالانه علوم اسلامی

ثامن الحجج(ع)، «حج» را جایگاه فراگیری فقه و احکام دین و انتقال اخبار پیشوایان(ع) به سراسر جهان می دانند و می فرمایند:

مع مافیه من التفقه و نقل الاخبارالائمه(ع) الی کل صقع و ناحیه، کمال قال ا... تعالی: فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة ینفقهوا فی الدین...(8)

کنگره جهانی حج فرصتی مغتنم برای مسلمین بوجود می آورد تا به معرفی اسلام اصیل به جهانیان بپردازند، امیرمؤمنان(ع) در بیان اهمیت این مسأله می فرمایند: «برای مردم حج را به پا دار و روزهای خدا را به یادشان آور، در بامداد و شامگاه در یک مجلس عمومی با مردم بنشین. آنان که پرسشهای دینی دارند با فتواها آشنایشان بگردان و ناآگاه را آموزش ده و با دانشمندان به گفتگو بپردازد.»(9)

امام خمینی(ره) با اهتمام به این اصل، حج را زمان برائت از مشترکین و اعاده حقوق اسلام و معرفی اسلام ناب دانسته و آن را سرمایه ای عظیم برای مسلمین و عامل پایداری آنان معرفی کردند.

* مشروعیت بهره برداری اقتصادی

حضرت در این باره می فرمایند:«در حج برای تمام مردم در شرق و غرب زمین، آنانکه در دریا و خشکی بسر می برند، چه آنها که حج می گذارند و چه غیر آنان، از تاجر، وارد کننده، فروشنده و خریدار، کاسب، کرایه دهنده و فقیر و مسکین سودمند بوده و نیازهای مردم را در اطراف و اکناف زمین بر می آورد

در آموزه های دینی اسلام هیچ منافاتی بین پاکسازی روحی و تلاش برای رسیدن به اقتصاد برتر وجود ندارد بلکه از آن جهاد فی سبیل ا... تعبیرشده است.

«حج» نیز که یکی از پر ثمرترین اعمال عبادی اسلام و مشتمل بر تعالیم فراوانی است مستثنا از این قاعده نمی باشد. شبهه ای که درباره عدم جواز توجه به اقتصاد و خرید و فروش در حج وارد شده است بنا بر آنچه در تفسیر آیه 198 سوره بقره از «ابن عباس» آمده، رد می شود.

علامه طباطبایی(ره) دراین باره معتقد است که: «جواز تجارت در حج مانند جواز خرید و فروش بعد از نماز جمعه است. ایشان از داد و ستد به جستجوی فضل پروردگار تعبیر می کند.(10)

شهید بهشتی درباره مشروعیت بهره برداری اقتصادی از حج می گوید: «قبل از اسلام مراسم حج، پیش از آنکه یک مراسم دینی و زیارتی باشد، مراسم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بود. پس از اسلام هر مسلمان نزد خود می گفت: من متوجه خدا هستم و در این سفر که به خاطر توجه به خدا انجام می دهم دیگر نباید به فکر کسب و کار و تجارت باشم و آن را حرام و عامل تضییع ارش حج می دانست تا این که آیه نازل شد که عیبی ندارد که در سفر حج در پی فضل الهی باشید.»(11)

در لوای این مطالب نباید از دو نکته اساسی غافل ماند؛ اول اینکه، هر چند تجارت در سفر حج مقبول است اما نباید هدف اصلی از سفر، تجارت باشد و هدف اصلی این سفر الهی تحت الشعاع تجارت قرار گیرد، یعنی اصل به خاطر فرع به فراموشی سپرده شود.

نکته دوم این است که هدف شارع مقدس از اباحه تجارت در حج که گردهمایی سالانه مسلمین است، رونق بازار مسلمین می باشد. اما در حال حاضر که بازار حجاز دردست تولیدکنندگان غربی است باید در این مسأله دقت شود که مبادا تجارت و خرید و فروش کالاهای غربی موجود در بازار عربستان، از مسلمین، مصرف کنندگانی بی چون و چرا بسازد و روحیه استقلال طلبی و عدم وابستگی به بیگانگان را که از اهداف سیاسی- اجتماعی حج است، کمرنگ سازد.


1- آل عمران/97

2- جامع العادات/ ج2/ص322

3- بحارالانوار/ ج96/ص11

4- وسائل الشیعه/ج8/ ص14/ حدیث 5

5- عیون اخبار الرضا/ باب 34، نیز با همین مضمون روایتی از حضرت رضا(ع) در عیون اخبار الرضا(ع) ج2 ص174 خطاب به محمد بن سنان وارد شده است.

6- همان 7- همان 8- همان

9- نهج البلاغه/ ترجمه محمد دشتی/ نامه67/ فراز اول

10- المیزان/ ج2/ ص107

11- حج در قرآن/ محمد بهشتی/ ص36